دل بسته‌ام به دردی کز دل زبانه دارد

دل بسته‌ام به دردی کز دل زبانه دارد

از بوسه‌های نیزه صدها نشانه دارد

گلواژه‌های اشکم در انتظار خورشید

می ریزد و هنوزم میل بهانه دارد

مظلومی شقایق چشمان لاله را سوخت

غوغای آه زینب کوهی کرانه دارد

خون دادن و شکفتن از هر کسی روا نیست

جز آن کبوتری که آتش به لانه دارد

در کوفه‌ای که زینب آماج سنگ و طعن است

کس انتظار خوبی از این زمانه دارد؟

هرلاله‌ای که پرپر شد در بهشت خوبان

تیری به سینه‌اش خورد زخمی نشانه دارد

در این مصیبت و غم چشم امیر ماتم

دریایی از سرشک است مشکی به شانه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد