تقدیم به سقای با وفای کریلا

از باده ی انتظار سرمست شدی

در نیست ترین ورطه ی دل هست شدی

از پای نیفتادی و با دست خدا

خوش رقص ترین ساقی بی دست شدی


هویزه 6 اردیبهشت 1376

قال الحسین(ع)

قال الحسین(ع)! من اتانا لم یعدم خصله من اربع! آیه محکمه ، و قضیه عادله ، و اخا مستفادا، و مجالسه العلماء.
امام حسین(ع) فرمود: هر کس به نزد ما آید چهار خصلت را از دست نمی دهد، (و حداقل از چهار چیز بهره مند می گردد)


۱-نشانه های محکم و استوار می شنود ۲-از قضاوتی عادلانه برخوردار می گردد ۳-با برادری سودمند و پرفایده روبه رو خواهد شد ۴-اجر و پاداش مصاحبت و هم نشینی با علما و دانشمندان را خواهد برد.(۱)

۱- کشف الغمه، ج۲، ص ۸۰۲

عباس

عباس یعنی عشق و ایثار و شهامت

یعنی نمود بارزی از استقامت

عباس یعنی زندگی تا بی نهایت

از ابتدای آفرینش تا هدایت

عباس یعنی مرگ را باور نکردن

یک لحظه در ناباوری‌ها سر نکردن

یعنی عروج عشق تا آ نسوی ادراک

یعنی گذشتن از لب دریا عطشناک

یعنی که خون جوش جنونی تازه دارد

عشق آتشی در سینه بی اندازه دارد

یعنی به انگشت جنون دل را کشیدن

جان دادن و مهر برادر را خریدن

یعنی تمام عاشقی پا در رکاب است 

در سینه سالار مردان انقلاب است

یعنی علی پا در رکاب جنگ دارد

حیدر به قتل مشرکین آهنگ دارد

تیغ علی در دست عباس است اینجا

مه، محو چشم مست عباس است اینجا

چشمی که از مستی غزل‌پرداز خم شد

دستی که در پیکار عشق و عقل گم شد

چشمی که خونین گشت و خون را آبرو داد

دستی که افتاد و جنون را آبرو  داد

چشمی که تفسیر تمام آیه ها شد

دستی که در راه خدا از تن جدا شد

چشمی که چشم انداز دریای بلا گشت

دستی که دستاورد دشت کربلا گشت

آه ای خدای عشق معنا کن جنون را

تفسیر کن در دیده ها دریای خون را

واکن زپای بغض زنجیر تغافل

تا در میان سینه ها آتش کُند گُل

آخر تمام واژه ها گنگند اینجا

هرگز نشاید قطره را تفسیر دریا

آنان که در مدح تو مروارید سفتند

جر قطره ای از بحر بی پایان نگفتند

اینجا زبان واژه می گیرد زحیرت

می‌سوزد از شرم تو سر تا پای غیرت

مردانگی بر پای تو سر می سپارد

مردی اگر دارد نشانی از تو دارد

از توست گر روح فتوت سر فرازست

گر بیرق مردانگی در اهتزاز است

از هرم لبهای تو آب آتش گرفته

از شرم جان آفتاب آتش گرفته

تو مظهر مهر و وفایی و رشادت

تو ساقی عشقی و سقای شهادت

تو پورحیدر تو سپهدار حسینی

حقا که تو تنها تو سردار حسینی

تنها تو میدانی حریم عشق آن روز

از تشنگی می سوخت چون مهر جهانسوز

تنها تو فهمیدی صدای تشنگی را

بر آب دیدی جای پای تشنگی را

تو آبروی آب را بازی گرفتی

لب تشنه خود راه سرافرازی گرفتی

تو یادگار حیدر کرار بودی

تو عشق را تا آخرین دم یار بودی

اما ریشه اش در دل نیست، در باد است

گوش کن قافله سالار چه می خواند: وَ لَمّا تَوَجّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدیَنی سواءَ السّبیل(1)... آیا تو می دانی که از چه امام آیاتی که در شأن هجرت نخستین ِ موسی است فرا می خوانَد؟ عقل محجوب من که راه در جایی ندارد... ای رازداران خزاین غیب، سکوت حجاب را بشکنید و مُهر از لبِ فروبسته اسرار برگیرید و با ما سخن بگویید. آه از این دلسنگی که ما را صمٌ بُکم می خواهد... آه از این دلسنگی!
سرّ آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست؟ طبیعت بشری در جست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد.
یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنانی است که اسلام آورده اند اما در جست و جوی حقیقت ایمان نیستند. کُنج فراغتی و رزقی مُکفی... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جست و جوی مأمنی که او را از مکر خدا پناه دهد؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانهء غفلت، پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خُرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوستهء به خاک شود.
اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد، پس یاران، دل از سامان برکَنیم و روی به راه نهیم.
بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند. اگر رسم مردانگی سرباختن است، ما نیز چون سید الشّهدا او را پاسخ خواهیم گفت که: " ای پدر عبد الرحمن، آیا ندانسته ای که از نشانه های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا را برای زنی روسپی از قوم بنی اسرائیل پیشکش بردند؟ آیا نمی دانی که بر بنی اسرائیل زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را می کشتند و آن گاه در بازارهایشان به خرید و فروش می نشستند، آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد."(2)
... اما، وای از آن مؤاخذه ای که خداوند خود اینچنین اش توصیف کرده است: اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ.(3)
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریدهء مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند.... بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سر ما!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قصص / 21
2 ـ موسوعه کلمات امام الحسین(ع)، ص 308
3 ـ بخشی از آیهء 42 سورهء قمر: ... فَاَخذناهُم اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ

فتح خون، شهید آوینی

این شرح‌هجران‌حسین فرزندزهرا ست

این شرح‌هجران‌حسین فرزندزهرا ست

این آیة درد  و  فراق آل طاها است

این دفتر ماه محرم ماه خون است

یاد آور کرببلای لاله گون است

این‌لوح زرین‌شهیدان خدایی‌است

خون نامةگلهای سرخ کربلایی‌است

درهای اندوه وفغان را می گشایم

دربحرغم بااشک‌دل‌خون می‌سر‌ایم

از  دفتر غم آیة  پرواز  خوانم

سرفصلی از خونابةدل باز خوانم

از برگ برگ خاطرات کربلایی

یادی کنم زان شیر مردان خدایی

آنانکه ازآغوش شادی‌هابریدند

تا بانگ هل من ناصر مولاشنیدند

آنانکه دردریای خون آرام گشتند

از هستی وازجان ومال خودگذشتند

آن لاله‌های پرپر افتاده در خاک

گشته‌گریبان فلک‌از داغشان‌چاک

آن روز درکرببلا محشر بپا بود

راس‌پرازخون‌حسین برنیزه‌ها بود

آن روز صحرای بلا ازخون ثمردید

هفتاد و دو پاکیزه‌پیکر رابه بر دید

آن روز اسلام از خموشی‌هابرون شد

طاغوت ظاهر‌فاتح ازخجلت نگون شد

کرببلا منزلگه وماوای عشق است

کرببلا دریای ناپیدای عشق است

کرببلا  داغ  هزاران داغدیده

فریاد مظلومیت  ایمان شنیده

کرببلا از خون پاکان جان گرفته

هفتاد و دو مظلوم در دامان گرفته

کرببلا ای آیت صبر و شهامت

ای باغبان زخمی باغ شهادت

دیدی علی‌اصغرچنان‌شدپرپرازدرد

دیدی عطش‌برجسم بیجانش‌چه‌آورد

دیدی‌که‌مولاییم حسین لب‌تشنه‌جان‌داد

دیدی سکوت آشیان رفته بر باد

دیدی شقایقهای پرپر در بیابان

دیدی به‌خاک‌وخون‌تپیده سرومردان

آیا نوای  بینوایی  را شنیدی

آیا سر پاکی به روی نیزه دیدی

ان روز دیدی آسمان خون گریه می کرد

از هجرت سالار دین چون گریه می کرد

آن روز  روز هجرت خون خدا بود

راس پر از خون حسین بر نیزه‌ها بود 

یا حسین

غریق ساحل گم کرده‌ گرداب زده‌ ایم، ای کشتی طوفان کوب ساحل شناس.

شب و ظلمت هول و حرامیان و ما مسافران سرگردان راه ناشناس، ای چراغ ظلمت سوز، ای مصباح‌الهدای فریادگرانی که روزنه ای از شب به روز می‌جویند. به نام تو که می‌رسیم، همه‌ دریاها رام می‌شوند،‌ همه‌ طوفان‌ها آرام، به تو که می‌رسیم یأس‌ها می‌شکند و هزاران جبرئیل در ما زمزمه می‌کنند: «لا تقنطوا من رحمة الله»
در نام تو و کربلای تو چه رازی است که در جان و جهان هرکه بگذرد با خویش می‌خواند: «یا عباد لا خوف علیکم الیوم و لا انتم تحزنون»
تو در کجا نیستی؟ کجا کربلا نیست؟ کدام خاک، رشک، بر زمین ارغوانی و آسمانی تو نمی‌برد؟ کدام اشک، بی تو حرمت و اعتبار می‌یابد؟ ای نامت اعتبار زمین، ای سوگت آبروی اشک، یا حسین!
ای همه‌ پیامبر، ای پیامبر، همه تو. ای وارث آدم، ای لنگرگاه نوح، عصای دست موسی، روح عیسی، جان محمد!
طور تویی، جبل النور تویی، حرا و سینا تویی، غدیر و کربلا تویی، تنها تویی و هیچ کس مثل تو نیست.
هیچ روزی روز تو نیست و هیچ شبی شب عاشورایت.
تو را چه کس نستوده است؟ کدام لب تو را نسروده است؟ پیامبرت گفت: حسین از من و من از حسینم و فرزندت سیدالساجدین تنها در وصف کربلای تو گفت: در آستانه‌ رستاخیز، آنگاه که زلزله ای هولناک، زمین را در هم می‌کوبد و لرزشی غریب هفت بند خاک را از هم می‌گسلد، کربلا این خاک برکت‌خیز، با همان صافی و صفا و گستردگی بالا می‌رود و از زیباترین و دل‌پذیرترین باغ‌های بهشت می‌گردد و چنان نگین در میان بوستان‌های بهشتی می‌درخشد. آن سان که درخشندگی‌اش چشم بهشتیان را خیره می‌کند و همان‌گاه شادمانه فریاد می‌زند: هان! منم سرزمین مقدس خدا! منم خاک پاک و بی همتایی که پیکر آفتابی سالار شهیدان و سید جوانان بهشت را در آغوش داشتم.
یا حسین! آسمانیان مشتاق تر از زمینیان تو را می‌جویند و نام تو را می‌گویند. می‌گویند حوریان در بازگشت فرشتگان از زمین به تمنّا گرد می‌آیند تا تربت تو را به رسم هدیه دریافت کنند.

بی تو نشان از آسمان نبود. کسی نشان آسمانی نمی‌داد. هیچ کس به گلگشت ستاره و ماه و خورشید نمی‌رفت و هیچ کس سراغ روشنی و چراغ نمی‌گرفت. تو آنقدر بزرگی که حتی دشمنت ستود!

دکتر سنگری

احادیثی ناب از امام حسین(ع)

من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک.
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

(بحار الانوار،ج75،ص128)


یاک و ما تعتذر منه ، فإن المؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر
حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی ، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می دهد و نه به عذرخواهی می پردازد، اما منافق همه روزه بدی می کند، و به عذرخواهی می پردازد.

( بحار الانوار، ج 78، ص120 )


مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .

بحارالانوار،ج78،ص120


لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب ِ ؛
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار ، یا صاحب مروت ، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

تحف العقول ، ص 251




یا حسین(ع)

تمام عشق اینجا غرق خون است

بلور اشک زینب لاله گون است

زهجران تو ای خورشید عالم

بهشت جاودان هم واژگون است

*******************

ترا باید دل از دنیا جدا گفت

حماسه‌ساز دشت کربلا گفت

تمام خلق را عبد خدا خواند

ترا باید فقط خون خدا گفت

********************

نوای بیکسی آمد به گوشم

ز صحرای بلا و من خموشم

چو بشنیدم حسین را سر بریدند

دگر با هیچکس جز غم نجوشم

بدبخت ترین انسانها

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام در بخشی از یک سفارش مفصل و طولانی فرمودند:

«یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ ؛ یا علىّ: بدترین مردم کسى است که آخرتش را به دنیایش بفروشد » و بعد فرمودند:« وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِ ؛ و بدتر از او کسى است که آخرتش را به دنیاى دیگران بفروشد. »

در این کلام حضرت؛ حتی کسی که برای آبادی ظاهری دنیای خود؛ آخرتش را تباه می کند جزء بدترین و بدبخت ترین انسانها شمرده شده تا چه رسد به کسی که برای آبادی دنیای دیگران؛ آخرت خود را تباه می کند.


مظلومیت والیبال در سیما

دیروز تیم والیبال کشورمان با اقتدار لهستان بدون شکست را هم برد و افتخاری دیگر آفرید اما با کمال تاسف  صداو سیما این خبر را بعد از اعلام نتایج لیگ برتر اعلام کردآیا اهمیت مسابقات جهانی کمتر از لیگ و فوتبال کسل کننده ی آن است درست است که فوتبال  مشتاقان زیادی دارد  و بنده نیز خود یکی از آنها هستم اما این دیگر بی انصافی است همه چیز را فدای فوتبال کنیم.بابا بچه های والیبال گل کاشتند.